نوشته دیده بانی

دل نوشته ای از شهریار صبوری : دیده بان ۱۴۲۳

شهریار صبوری

 

 

 

به نام خدا

به نام من ، اندوه تیره گشت و شب که همبستر روزهای زندگیم است ، تاریک.

من به راز فراموشی دعاهای خاموش آگاه نیستم. من از قانون سخت تقدیر مشکوکم.

… و پسرم که اکنون ۴ ساله است. او زندگیش به شکل بستنی است. او به راز افتادن سیب از درخت نادان است. او فقط می داند که چون پدرش افتاده زمین است هر چیز که از بلندی آید به ناچار زمین خواهد خورد ….

پسرم قلیان مرا شکست و من که تنها غمخوارم قلیانم است او را نهیب زدم اما هیچ …

روزها گذشت …

ناگهان هیولای زندگی مردم من پدیدار گشت. اندکی را فکرها زایل شد و طبعها به سوی لذت ، مایل.

اما پسرم ، او که برایش تدبیری ندیدم آنگاه که به قلیان جدید من نزدیک شد نهیب زدم که دور شو ، دور شو که دولومیت تو را می خورد …

اینجا دیده بان است … سال ۱۴۲۳

من امیر محمد ۳۴ ساله … پدرم با اینکه دستفروش بود ولی آینده را می فهمید.

من اکنون برای یافتن نامی کهن در نقشه ها به جستجو آمده ام. از سرزمین گرم و مرطوب گذشتم به خاکی رسیدم که رنگش خاکی تر از خاک است. به درختانی که با اشک خویش آب می نوشند.

خانه هایی متروک که انگار مردمانش از چیزی گریخته اند. پدرم هر وقت به این سرزمین میامد می گفت به بهشت رفته است.

خنده ام میگیرد یعنی مردم این دیار از بهشت گریخته اند ناگهان به یاد حرف پدر می افتم. دانستم که … دولومیت همه را خورد …

نویسنده: شهریار صبوری

۲۱ فروردین ۱۳۹۶
https://www.didebani.com/?p=6479

مطالب مرتبط

۲۹ نظر در “دل نوشته ای از شهریار صبوری : دیده بان ۱۴۲۳

  1. سلام
    محمدجان این مقاله نیست….همان طوری که می دانی مقاله تعریف خاص خودش رادارد
    این دل نوشته شهریار عزیز گاهی متن ادبی است و در برخی پاراگراف ها هم نثر زیبای معمولی….یادم است سال ها پیش آقا شهریار فکر کنم شعر سپید هم می گفت
    دوستت دارم شهریار

    1. محمد رسولی گفت:

      تشکر بابت توجه
      عنوان تصحیح شد

  2. ver.ven.jak گفت:

    سلام .اقای شهریار صبوری مقاله ای زیبا نوشتی.از خواندن ان لذت بردم
    دولومیت همه را خورد
    از دولومیت غولی ساخته ای در زندگی خود و هر شب انرا در کابوسهایت میبینی
    دولومیت مگر چیست.اژدهایی بی شاخ و دم که در عصر باستان به وفور پیدا میشد.شاید هم افسانه ای بیش نبود
    نه دوست عزیز .روستای دیده بان نیاز به صنعتی دارد که زندگی دوباره در ان جریان پیدا کند
    زندگی برای جوانانی از دیده بان که به خاطر نداشتن سرمایه کافی در بندر عباس این شهر گرم و شرجی کارگری میکنند و با سیلی صورت خود را سرخ میکنند.با اجاره خانه سنگین و هرینه های گزاف
    دولومیت برای انها زندگی دوباره است تا در کنار خانواده خود در زادگاه خود کار کنند.تا دیده بان عزیز دوباره رونق بگیرد و چند نفری در کوچه پس کوچه های روستای عزیزمان راه بروند
    دوست عزیز منم پسرم امسال ۴ ساله میشود قلیان هم نمیکشم که انرا بشکند
    در سال ۱۴۲۳ پسرم. شهری را میبیند که ورودی ان با نام دیده بان مزین شده است با شور و هیجان مردم و زندگی دوباره در شهر
    اری اینجا شهرستان دیده بان است با مردمی که دیگر نیاز نیست به شهر های اطراف کوچ کنند جهت کسب در امد

  3. عبدالصمد بزرگ منش گفت:

    واقعاً جالب بود متشکریم شهریار عزیز

  4. سجاد شکور گفت:

    اگه از نوع نوشتتن شهریار عزیز بگذریم من با حرف ایشون موافقم که دیده بان سال ۱۴۲۳ خالی از سکنه میشه ولی اینکه بخاطر دولومیت باشه مخالفم.ببینید عزیزان ما باید واقعیت رو ببینیم واقعیت اینه مردم به شهرنشینی عادت کردن و اگه بهترین کار هم در دیده بان باشه افراد کمی برمی گردن.من افرادی رو می بینم که در دیده بان کار می کنن وقتی باهاشون صحبت می کنم می بینم واقعا عاشق دیده بان هستن و اونجا هر کاری گیرشون بیاد انجام میدن از طرفی افرادی رو می بینم که در دیده بان بزرگ شدن ولی شهری مثل بندرعباس رو بیشتر دوست دارن و اونا هم هر کاری تو شهر گیرشون بیاد انجام میدن.
    شهریار، برادر من، شاید افرادی باشن مثل شما که دیده بان براشون بهشت باشه ولی واسه افراد خیلی زیادی مثل من که تو شهر به دنیا اومدیم و اونجا بزرگ شدیم دیده بان بیشتر یه مکان تفریحیه واسمون.این اعتراف سنگینیه که شاید خیلی ها بترسن بگن ولی واقعیتیه غیر قابل انکار.شاید خیلی از افراد بگن وقتی پیر شدیم میریم دیده بان ولی مطمئنم خیلی از همون ها هم وقتی امکانات شهر رو می بینن از رفتن به دیده بان صرف نظر می کنن.
    من قبلا مقاله ای نوشتم در مورد دیده بان و تو اونجا اشاره کردم تا دیده بان امکانات نداشته باشه کسی نمیاد الآن هم همین اعتقاد رو دارم بخاطر همینه شما هر روز هم می بینی تعداد افرادی که به شهر میان خیلی بیشتر از اونایی هست که به روستا بر می گردن.

  5. خوب بود شهریار جان موفق باشید

  6. نیما گفت:

    با سلام 
     به نظرم شهریار دلش از چیزی پره یا دلش واسه سادگی مردم دیده بان بخاطر بعضی اتفاقات میسوزه که همچین مسعله به این بزرگی و مهمی هیچ توجهی بهش ندارن البته در این متن میتوان خیلی چیزا رو درآورد و فهمید مثل هوشیاری مردم .

  7. نیما گفت:

    البته سکوت مردمم یکی از نگرانیهای شهریاره .خدایی فکر کنم بین اینهمه آدم فقط شهریاره که به فکر دیار خودشه من حداقل روزی یکی دو ساعت پیش شهریارم میدونم چقدر دیده بان رو دوست داره من میدونم اگه بخواین بگین بین بهشت و دیده بان کدوم یکیشو انتخاب میکنه به جرات میگم دیده بان رو انتخاب میکنه .

  8. حسن اعتمادی فر گفت:

    اخی شهرو جون چی شده عزیز دلم ؟ نکنه اون نکته هایی که اون روز بهم گفتی یادته توی خیابون زیر سایه درخت ابریشم سخن از … بود؟ موهات پریشون و دلت پر ز گریه ولی اکران نمیکردی اخ چه سوزناک بود شهرو جون مثل خودمی فدای خاک دیده بان مرگی بود همکلاسی

  9. قاضي گفت:

    نمیدانم چرا مردم روستای ما اینقدر کوته فکر و ساده افکارند،آخر سنگ دولومیت چرا باید بهشت ما را جهنم کند. من مخاطبم شخص آقای صبوری نیست بلکه تمام کسانی است که با استخراج دولومیت مخالفند و از آن هیولا ساخته اند. چرا ما به جای اینکه فکر أساسی برای خالی از سکنه شدن دیده بان بکنیم، وقتمان را به دلسوزی های بیهوده و عبث تلف می کنیم.
    ای کاش شهریارها با هم متحد میشدند و برای آبادی این روستای محروم تلاش میکردند.

  10. دادستان گفت:

    سلام خدمت قاضی عزیز. اوج کوته فکری را در شخص شما دیدم و دقیقا منطورم شخص شماست آقای شهریار صبوری چشم انداز سی ساله را برای شما ترسیم کرده و آنچنان که شما میدانید دیده بان چندان هم محروم نیست ومنابع انسانی و مادی فراوان دارد. درمورد دولومیت هم خدمت شما عرض کنم که قیمت دولومیت به وقت امروز حدودا تنی هشت هزار تومان بصورت خام است حسابش کنید ببینید یک شرکت با سرمایه گذاری بالا چکار بایدانجام دهد که بازدهی عالی داشته باشد. پس باید شبانه روز و بی حدو اندازه استخراج کند و کوهای فراوانی را نابود کند که بتواند به سود بالا دست یابد و مطمئن باش که از این رهگذر چیزی نصیب تو نخواهد شد. درمورد اینکه گفتین فکری برای آبادی کنید هم کوته فکری خودرا اثبات نمودید.شماابتدابرای جلوگیری ازتخریب فکری کنیدبعد برای آبادانی دل بسوزانید. شماچرانطرات جالب همین شخص آقای صبوری را برای آبادانی جویا نشده اید. البته اگر افاده های جنابعالی ازروی غرض باشدو حصول نیت شخصی باشد جواب شما سکوت است……

  11. وکیل گفت:

    خدمت دوست عزیزم جناب قاضی 
    بدترین درد این است که کسی صفت خود را به دیگران نسبت بدهد (اهدنا الصراط المستقیم )

  12. قاضی گفت:

    فقط ثکوط دوای درد ما اهالی روستا است به این دلیل که هنوز اینقدر به بلوغ فکری نرسیده ایم که در مورد مسایل روستایمان به مذاکره بنشینیم و آینده نگری کنیم.جناب دادستان که خدا کند حداقل به اندازه حروف اسم مستعارش چیزی از عدالت سرش شود، طوری از آقای صبوری جانبداری  میکند که انگار کسانی که با افکار او مخالفند خصومت قلبی دارند.آقای صبوری و شما دادستان عزیز در حدی نیستید که بتوانید برای دیده بان چشم انداز تصور کنید. فقط تاسف.

  13. وکیل گفت:

    سلام جناب آقای قاضی . قاضیا وقتی میخوان رای صادر کنم یه نام خدا اول میارن . یه بسمه تعالی یا به بنام خدا میگفتی ثواب داشت . بگذریم بریم سر اصل مطلب جنابعالی که همچین نظری میدی آیا رفتی تحقیق کنی که برداشتن و تخریب کوه چه ضررایی واسه شهر یا روستا داره چه فاجعه ای پیش میاد . پیشنهاد دارم تحقیق کن بعد نظر بده . ( یا من اسمه دوا و ذکرهو شفا ) و من الله توفیق

  14. متهم(دولومیت) گفت:

    با سلام خدمت جناب دادستان و وکیل مدافع محترم

    . شما را به خدا به خاطر این جسم بی جان که هنوز خوب یا بد بودن من برای هیچکدام از شماها به اثبات نرسیده و حتی یک دلیل محکمه پسند برای ادعای خود ندارید، حکم پشت حکم صادر نکنید و مرا پیش دیگران تخریب نفرمایید. بابا بخدا این روستا خیلی متروکه است بگذارید من بروم بخدا خیلی دلتنگم. من یه لایه ۱۰ تا ۱۵ متری بیشتر نیستم، کل کوه رو که به خاطر من ویران نمیکنند، حالا بعد از سالها یه خیری پیدا شده منو ببره که متاسفانه شما نمی گذارید. با تشکر از قاضی، متهم دولومیت دیده بانی

  15. وکیل گفت:

    اللهم صل علی محمدا و آل محمد . تو فکر و خیال اینجور میگذره و پیش بینی میشه که آخر کار به خاطر اینکه واسه بعضیا که نمیدانم  فقط خدا آگاه است و تتها خود خودش میداند چه سودی واسه بعضیا داره عاقبت به خاطر این معدن شک ندارم خون و خونریزی اتفاق خواهد افتاد خدا به داد برسد که قراره چه شری و دعواهایی به وجود بیاد .

  16. نماینده مجلس گفت:

    با ضمن سلام و خسته نباشید خدمت هموطنان و همشهریان دیده بانی . آهای آهای آقاین محترم تو رو خدا دست بردارین بیخیال این کوهها بشین خاتمه بدین به همه چیز بذار دیده بان سر جاش بمونه پول ارزشی نداره که دیار خود را میفروشین و تخریب میکنین .اونایی که اصرار دارن محض خاطر اونا .شاید واستون سود داره ولی سودش ارزش ویرانی دیده بان نداره . باحرف وکیلم موافقم آخرش خون و خونریزی اتفاق میفته مطمعنم …و من الله توفیق

  17. نیما گفت:

    سلام .اینو دارم به کسانی میگم که اسمشونو سیاسی دارن میذارن تو نظر سنجیا اونایی گذاشتن قاضی . وکیل . دادستان . نماینده مجلس .میدونین این کار یعنی سواستفاده از نام های دولتی وسیاسی اگه یکی از مسعولین اینا رو مشاهده کنن چه عواقبی واسه شماها پیش میاد چه جرم سنگینی داره .مجازاتش از ضربه های شلاق و زندانی تا جریمه های نقدی .لطفا فکر کنین بعد هر مطلبی خواستین بنویسین . موفق باشین

  18. قاضي گفت:

    نیما جان، شما که متاسفانه چیزی از قانون نمی دانید لطفا إبراز وجود نفرمایید، محض اطلاع، استفاده از اسم مستعار که مخاطب شخص خاص نباشد جرم نیست و خواهشا اول تحقیق و سؤال فرما یید سپس نظر دهید.

  19. نیما گفت:

    نمیدونم تو قاضی یا غاضی . قربون تو که خیلی میفهمی اینو بدون گذاشتن اسم سیاسی جرمه ما نحقیق کردیم تو برو تحقیق کن از رو باد معده صحبت نکن .اگه واقعا مردی اسم خودتو بنویس نه اسمای سیاسی .شماهایی که نام و نشونی از خودتون نمیذارین موجب اختلال هستین و میخواین همه رو به جون هم بندازین .شماها مفسدان فی الارض هستین از نظر قانونی . انشاا… خداوند شفای عاجز به شما عنایت فرماید .

  20. حسنی گفت:

    خدا را شکر که هم شفای عاجز،هم غاض و هم مفسد فی الارض رو شناختیم. برادر الیاس من نمیدونم قاضی کیه ولی یه ذره دقت کن آخه شفای عاجل نه عاجز، مفسد فی الارض هم مصداق خودش رو داره. از آقای رسولی هم خواهش میکنم چنین متن هایی نذاره چون یه غریبه بخونه نمیدونم چی فکر میکنه. نه املای درست نه متن درست. والسلام.

  21. قاضي گفت:

    آقای نیما خواهشا ابتدا سطح علمی خود را بالا ببرید تا حداقل کلماتی که از لحاظ إملائی به طور فاحش غلط نوشته أید را تصحیح نموده و ثانیا در مورد قانون که دانستن و علم به آن أفراد خاص خود را میطلبد و خواندن کتب حقوقی در آن زمینه لازم است إظهار نظر نفرمایید.

  22. حسن محمدي گفت:

    سلام. نیما جان توهین به اشخاص از لحاظ حفوقی به دو شکل جرم است که یا به یک جمع کلی توهین شود مثلا به کلمه اخوند که نماینده جمع کثیری است بعنوان مثال به لباس اخوند یا روش صحبت کردن انها یا به کل قضات توهین کند که این  از لحاظ حقوقی جرم است.    نوع دوم توهین به یک شخص خاص مثلا در بالا اگر میگفت قاضی فلان (با اسم )یا قاضی شعبه فلان دادگاه فلان بندرعباس یا میگفت دادستان بندرعباس چون از طرف یک شخص معین است جرم میبود ولی در بالا هیچ کدام اتفاق نیافتاده و جرم نیست.

  23. نیما گفت:

    با سلام خدمت آقای حسنی گل گلاب . من قصد جثارت و توهین به شما و هیچکس دیگه ندارم ولی ازت خواهش میکنم اول از اینکه بخوای حرفی بزنی اول مزمزه کنین اگه خوب بود بعد بفرمایین .بازم معذرت میخوام تا حالا رو بزرگتر از خودم توهین نکردم ولی به کسی مربوط نیست شما دست تو جیب خودتون باشه کسی جیبتون نزنه کلاه خودتونو بگیرین باد یه وقت نبره حرفای شما توهین و تمسخره آقای حسنی ، آقای رسولی هم هر نظری چه خوب و چه بد باشه باید  بذارن .

  24. حسنی گفت:

    آقا نیما منم جثثثثثثثثثثثثثثثثارت نکردم عامو. آخه جسسسسسسسسسارت به شما هرگز. معذرت برای چی عزیزم.

  25. نیما گفت:

    خیلی جای تاسف داره که بعضی اشخاص به جای اینکه راهنمایی کنن و یاد بدن در مورد بعضی چیزا مثل منی که غلط املایی داشتم و تایپ کردم مسخره و توهین کنن فقط تنها چیزی که میتونم بگم اینه که بگم اون آقایون که مسخره و توهین کردین واقعااااااا واستون از صمیم قلب و با تمام وجود واستون متاسفم و ……..!

  26. بی نام گفت:

    سلام نیما جون اصلا خودتو ناراحت نکن اینایی کا میبینی اینجور صحبت میکنن به اندازه خودشون فرهنگ و شخصیت دارن اونقدر هوشیار و مغز ندارن بخوان این چیزا رو بفهمن واقعا منم واسشون متاسفم تو کار بدی نکردی اومدی برادرانه و دلسوزانه برای خودشون گفتی ولی این آدما به بدی و مسخره جوابتو دادن توام جوابشونو نده تا خجالت بکشن برن زیر گل .

  27. ناشناس گفت:

    شهری رو بهم زده این شهریار و دولومیت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

در صورتی که ایمیل ندارید از این مدل استفاده کنید: a@b.com